{magic love}
پارت آخر
اما یهو آنا از دست ساحره فرار کرد و به آزاله شلیک کرد.
آزاله افتاد و ایان اونو گرفت.
ایان: آزاله! آزاله! آزاله بیدار شو!
آزاله بیهوش شد. ساحره سریع آنا رو گرفت و بعد از جیبش معجونی به ایان داد.
ساحره: ایان این معجونو به آزاله بده!
ایان سریع معجون گرفت و داخل دهن آزاله ریخت.
ایان: آز..اله؟
آزاله اروم چشماشو باز کرد و با چهره نگران ایان روبرو شد.
آزاله:(سرفه).. ایان چیشده؟
ایان آزاله رو محکم بغل کرد.
ایان: اگه ساحره نبود الان از دستت میدادم.
ایلا: آزاله! خوبیی!
ویلیام: ایلا بزار تنها باشن.
ایلا: باشه.
آزاله از بغل ایان در اومد و هم دیگرو بوسیدن.
۲ ماه بعد:
آزاله و ایان باهم ازدواج کردن. الان باهم تو یه خونه زندگی میکنن و خوشبختن. حتما الان میپرسید انا چیشد؟ باید بگم آنا اعدام شد به جرم دزدی، کلاهبرداری، قتل و همدستی با مافیا. ایلا و ویلیام هم باهم ازدواج کردن. مدرسه شون تموم شده.
الان دیگه همه خوشحالن و کسی نمیتونه این خوشحالی رو از بین ببره.
پایان~
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
امیدوارم خوشتون بیاد💖🌟
حتما نظرتون راجب این داستان رو بهم بگید✨️
اما یهو آنا از دست ساحره فرار کرد و به آزاله شلیک کرد.
آزاله افتاد و ایان اونو گرفت.
ایان: آزاله! آزاله! آزاله بیدار شو!
آزاله بیهوش شد. ساحره سریع آنا رو گرفت و بعد از جیبش معجونی به ایان داد.
ساحره: ایان این معجونو به آزاله بده!
ایان سریع معجون گرفت و داخل دهن آزاله ریخت.
ایان: آز..اله؟
آزاله اروم چشماشو باز کرد و با چهره نگران ایان روبرو شد.
آزاله:(سرفه).. ایان چیشده؟
ایان آزاله رو محکم بغل کرد.
ایان: اگه ساحره نبود الان از دستت میدادم.
ایلا: آزاله! خوبیی!
ویلیام: ایلا بزار تنها باشن.
ایلا: باشه.
آزاله از بغل ایان در اومد و هم دیگرو بوسیدن.
۲ ماه بعد:
آزاله و ایان باهم ازدواج کردن. الان باهم تو یه خونه زندگی میکنن و خوشبختن. حتما الان میپرسید انا چیشد؟ باید بگم آنا اعدام شد به جرم دزدی، کلاهبرداری، قتل و همدستی با مافیا. ایلا و ویلیام هم باهم ازدواج کردن. مدرسه شون تموم شده.
الان دیگه همه خوشحالن و کسی نمیتونه این خوشحالی رو از بین ببره.
پایان~
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
امیدوارم خوشتون بیاد💖🌟
حتما نظرتون راجب این داستان رو بهم بگید✨️
۳.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.